تاريخ : شنبه 16 دی 1396 | 16:28 | نویسنده : نــــــــادر

آشنايي باتصوف و عرفان (1)
هوالذ‌ی بعث فی الأميين رسولاّ منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة وان كانوا من قبل لفی ضلال مبين (سورة الجمعه :2)؛ اوست خدائی كه ميان عرب امی (يعنی قوميكه خواندن ونوشتن نم‍‍ی دانستند) پيغمبری بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا بر آنان آيات وحی خدا را تلاوت كند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت ) پاك سازد و شريعت واحكام كتاب سماوی و حكمت الهی بياموزد، با آنكه پيش ازين درورطه جهالت و گمراهی بودند.
يارب دل پاك وجان آگاهم ده آه شب وگريه سحرگاهم ده درراه خود اول زخود بيخودم كن آنگه بيخود زخودراهم ده آشنايي با تصوف وعرفان جامعه كه امروزدرآن زندگی ميكنيم علاوه بر همه نابسامانيهايي كه دامنگير ماست، پشت پا زدن به معنويات واخلاق باطني وعدم توجه به اصلاح و تزكيه روح وباطن نخستين تيشه اي است كه برريشه درخت پربار اخلاق ونيرويي معنوی امت اصابت كرده چنانكه وقتي سخن ازتصوف وعرفان به ميان مي آيد عده اي به علت عدم آگاهی كامل ودرست، ازروی تمسخر لب شيرين ميكنند وحرف زدن ازتصوف را اشتباه، عقب ماندگی ويا هم اوج بدعتگرايی فكر می كنند وعده اي هم بمجرد شنيدن كلمه تصوف مجموعه اي ازخرافات وبدعات كه با منابع اصيل اسلامی ارتباط نداشته به ذهن شان می رسد .البته به دو علت اشخاص فوق الذكر را ميتوان معذور شمرد.
اول :‌عدم آشنايی با حقيقت تصوف وعرفان وعدم شناخت مفهوم واقعي تصوف .
دوم :‌آئينه قراردادن رفتار واعمال نادرست برخي ازصوفی نمايان حرفه ای ،جاه طلب ودغل باز برای مشاهده تصوف وعرفان ونظركردن به تصوف وعرفان ازعينك كسانيكه خودشان را متصوف ميدانندكه درحقيقت ازروح وهدف حقيقی تصوف آگاه نبود وازاصل تصوف فرسنگها فاصله داشتند .
بناءً مناسب ديدم حسب توفيق الله عزوجل – چكيده اي ازمعلومات معدود وناچيز خودم را درارتباط به حقيقت تصوف وعرفان وجايگاه آن در قرآن وسنت ونياز ما به آن ، به سمع برادران مسلمانم برسانم تاازيك طرف توانسته باشم درراستايی معرفي واقعيت هاوشناساندن اسباب وعلل نيروي معنوي امت اسلام گاهي هرچند ناچيز برداشته وازطرف ديگر برادران عزيز خود را آگاه سازم كه نبايد بر اساس اعمال ناشايست بعضي افراد ويا بر اثر عدم آگاهي ازحقيقت ،‌برچيزي تاخت كه ريشه محكم درقرآن وسنت نبوي _صلي الله عليه وسلم_ دارد وضمناً به برخي گوشزدنمايم كه نبايد با كردار ي دور ازروح تصوف چهره راستين عرفان را مخدوش كرد. اگر چه لب گشودن به اين موضوع معلومات كافي وهمه جانبه مي طلبد كه متأ‌سفانه بنده از نگاه علم وعمل ازخودضعيف تری بچشم نمي بينيم ولي بازهم بنابرگفته شاعر :
آب دريارا گر نتوان كشيد هم به قدر تشنه گي بايد چشيد
ازالله جل جلاله توفيق فهم حقايق ورساندن آنها به ديگران را استدعادارم .
چرا به تصوف وعرفان نياز منديم ؟
اينجا دوچيز متفق عليه وغير قابل انكار وجود دارد . اول : اينكه انسان نام تنها جسم واعضاء ظاهري نيست بلكه انسان نام مجموعه جسم وروح است ،يا به تعبير ديگر انسان حاوي دو جهان است، او ل: جهان جسم وماده ( ظاهرانسان ) كه ماآنرا را درانسانها مشاهده ميكنيم وبچشم ميبنيم . دوم : جهان باطن ( قلب وروح انسان ) چنانكه ما اين جهان را درانسانها نمي توانيم به بينيم وصفات، واحوال وكيفيات مخصوص دراين جهان دوم انسان وجود دارد مانند:غم وسرور ، محبت ونفرت ، ايثار وبغض ، خواهشات وآرزوها ، اخلاص ورياكاري و… بايد دانست كه درانسان جهان اصلي وجهانيكه درستي ونادرستي اعمال ظاهري ، مفيد وغير مفيد قرار گرفتن اعمال ظاهري به اووابسته است، همين جهان دوم انسان است چنانكه ارشاد رسول اكرم_ صلي الله عليه وسلم_ است :« الا ان في الجسد لمضغة اذا صلحت صلح الجسد كله واذا فسدت فسد الجسد كله ، الا وهي القلب » آگاه باشيد ! درجسم انسان تكه گوشتي وجوددارد هرگاه اصلاح و گردد همه بدن اصلاح ميشود وهرگاه فاسد گردد همه بدن را فساد فرا ميگيرد ، آگاه باشيد ! آن قلب ‹ دل › است .
تن آدمي شريف است به جان آدميت نه همين لباس زيباست نشان آدميت
اگر آدمي به چشم است ودهان وگوش چه ميان نقش ديوار وميان آدميت
به حقيقت آدمي باش وگرنه مرغ باشد كه هرسخن بگويد به زبان آدميت
دوم : شريعت مطهره اسلام براي اعمال ظاهري انسان، اوامر ونواهي دارد. مثلاً: اوامر مربوط به اعمال ظاهري : اقيموالصلوة وآتوالزكوة ؛ برپاداريد نماز را وبدهيد زكات را !) فمن شهد منكم الشهر فليصمه؛ پس هركسيكه اين ماه را دريابد بايد روزه آنرا بگيرد) وامور متعدد ديگر ي كه مربوط به اعمال ظاهري انسان است نواهي است كه به اعمال ظاهري ارتباط دارند مثلاً : ولايغتب بعضكم بعضاً ؛ بعضي ازشما بعضي ديگر را غيبت نكند) ولاتأكلوا لربا ؛ سود نخوريد) . ولاتقربوا لزنا ؛ به زنا نزديك نشويد) وازاين قبيل نواهي متعدد ديگر كه مربوط به اعمال ظاهري اند . همين براي اصلاح اعمال باطني وصفات قلبي انسان هم اوامر ونواهي صريحانه دارند مثلاً: ازجمله اوامر مربوط به اين بخش : يا ايها الذين آمنوا اصبرو؛ اي كسانيكه ايمان آورده ايد صبر كنيد ) واشكروالي ولا تكفرون ؛ مرا سپاس گزاري كنيد وكفران ننمائيد) وعلي الله فليتوكل المؤمنون ؛ تنها برالله جل جلاله بايد توكل كنند ايمانداران) وما امرواالا ليعبدواالله مخلصين له الدين؛ وبه آنها دستور رسيد كه عبادت كنند خدا را خالص كننده براي او عبادت را) وافوض امري الي الله ؛ ومن حواله ميكنم كارم را بخدا) فلاتخشوهم واخشوني؛ پس نترسيد ازآنان وازمن بترسيد) .
اينها همه دستورات صريحي درارتباط به صفات قلبي واعمال باطني دارند. وازجمله نواهي مربوط به صفات قلبي وباطني : يا ايهاالذين آمنوا اجتنبو اكثيراً من الظن ؛ اي ايمانداران ازبسياري ازگمانها اجتناب نمائيد !) ومن شرحاسدٍ اذا حسد ؛ پناه ميبرم به الله عزوجل ازشرحسد كننده هنگاميكه حسد بورزد) . ان الله لا يحب المتكبرين؛ هرآئينه الله عزوجل تكبر كننده گان را دوست نميدارد) .
خلاصه اينكه درشريعت مقدس اسلام صفات واخلاق قلبي وجودداردكه حصول آنها برمسلمان فرض ولازم است مانند ، شكر ، صبر ، توكل ، تواضع ، اخلاص ، زهد ، ايثار ، ادب ، حياء ، خشوع ، خضوع، انابت ، تضرع ، شوق رضايت وديدار خداوند جل جلاله چنانكه جايگاه اين كيفيات باطني درشريعت نسبت به اعمال ظاهري جايگاه روح نسبت به جسم وجايگاه مغز نسبت به پوست است. حالا يكنفر هرقدر اعمال صالح انجام بدهد بدون اخلاص وتصحيح نيت ارزشي ندارد.همچنين برخي اخلاق باطني وجوددارد كه اجتناب ازآنها برمسلمان لازم وضروري است . مانند تكبر ، حسد ، بغض وكينه ، خودخواهي ، رياكاري وغيره چنانكه جايگاه اين رذايل باطني نسبت به اعمال صالح ظاهريمنزله آتش نسبت به خرمن پنبه و گرگ درنده نسبت به گوسفندان است .
پس به پاك ساختن روح وقلب ازاخلاق بد باطني وآراسته كردن به اخلاق حميده باطني تصوف وعرفان وطريقت دراصطلاح امروزي وتزكيه واحسان دراصطلاح قرآن وسنت گفته مي شود. ومقصود وهدف اصلي واساسي ازتصوف همين تزكيه مي باشد وبس وپرواضح است كه تصوف كه مفهوم واقعي ودرستش بيان شد چيزي جدا ازشريعت نبوده بلكه جزو ازشريعت مقدس اسلام وشعبه اي ازقرآن وسنت مي باشد. شايسته است دراين سلسله حقيقت تصوف وعرفان را اززبان سرلشكران اين سلسله بشنويم تاهمه شكوك واوهامي كه در اثرناآگاهي ويا ازعملكرد ناآگاهان درما وجود داشته نسبت به تصوف وعرفان برطرف شود .
سيد الطائفه جنيد بغدادي رح مي فرمايد : من لم يحفظ القرآن ويكتب الحديث لا يقتدي به في طريقنا هذا . لا ن طريقنا وعلمنا مقيد با الكتاب والسنة ‹مدارج السالكين جلد اول ص 510
كسيكه قرآن را حفظ نكرد وعلم حديث نياموخت درطريقه ما به او اقتدا كرده نمي شود زيرا راه وعلم ما ‹ تصوف › به رعايت كتاب وسنت بستگي دارد . واين هم فرموده سيد طائفه جنيد بغدادي است كه ميفرمايد : الطرق كلها مسدودة علي الخلق الا من اقتفي اثرالرسول ؛ تمام راه ها برخلق بسته شده است جزيك راه وآن اتباع سنت وروش رسول اكرم(ص)است .
از سهل تستري(رح) درمورد صوفي ودرويش واقعي پرسيدند گفت : آنكه به كتاب وسنت رسول اكرم تمسك نمايد ، ازحلال زندگي كند وازاذيت وآزار ديگران خودداري كند ، ازگناهان كوچك وبزرگ اجتناب نمايد ، حقوق ديگران را محترم بشمارد .
عارف جليل القدر ابوحامد امام محمد غزالي ميفرمايد :« هرگاه كشف عارف معارض مخالف كتاب وسنت بود بايد به كتاب وسنت تمسك كند وكشف خود را ناديده بگيرد وبگويد كه خدا سعادت مرا دراطاعت كتاب وسنت تضمين كرده است نه دركشف والهام ». امام سهروردي(رحمه الله) در«عوارف المعارف» درمورد حالات وكيفياتي كه به صوفيها دست ميدهد فرموده است كه حضرت سهل بن عبد الله رح ميفرمايد: (( كل وجد لا يشهد له الكتاب والسنة فباطلٌ ؛ هركيفيت وجدي كه شاهدي برآن درقرآن وسنت وجود ندارد باطل است)) .
حضرت مجدد الف ثاني شيخ احمد سرهندي (رح) مي فرمايد:((تصوف نام عمل با اخلاص به شريعت است)) .
حضرت مولانا احمد علي لاهوري (رح) فرموده اند :(( تصوف آنست كه الله عزوجل را ازعبادت ، رسول الله را ازاطاعت ومخلوق خدارا ازخدمت راضي كنيد ))
حضرت شاه ولي الله دهلوي (رح) ميفرمايد :(( شريعت بدون طريقت فلسفه محض است وطريقت بدون شريعت زندقه والحاد)) . نتيجتاً بايد گفت كه تصوف وعرفان دنيايي جدا ازشريعت مطهره اسلام نبوده ونه هم عبارت ازمجموعه خرافات وبدعات است؛ بكله حقيقت آنست كه درجمله مختصر وكوتاهي اززبان مجدد الف ثاني (رح) شنيديم كه فرمودند :(( عمل بااخلاص برشريعت نامش تصوف است)) .
دررابطه به توضيح حقيقت تصوف ونياز مسلمان به آن به همين قدر بسنده ميكنيم، اميد است الله عزوجل توفيق تحقيق بيشتر دراين راستا را به ما عنايت فرمايد .
جايگاه تصوف وعرفان درقرآن وسنت
1- ( هوالذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة وان كانوا من قبل لفي ضلال مبين ) اگر به اين آيه متبركه نظربياندازيم براي ما آشكار مي شود كه قرآن به شعبه وركني مهم ازدين « ويزكيهم »اشاره نموده وآنرا به تزكيه تعبير مينمايد وجزوچهار ركني قرار ميدهد كه تكميل آنها به نبوت ارتباط پيدا نموده وجزو مقاصد بعثت به شمار ميرود. ومراد از«تزكيه» كه اين آيه ثابتش ميكند اين است كه نفس انساني را آراسته به اخلاق عاليه نموده وازرذايل حيواني بدور دارد واززنگار هوسها صيقل دهد واين مقصد وهدف ازتصوف وسلوك مي باشد .
2- ( قدافلح من زكها‌( سورة الشمس )؛ يقيناً پيروز شد كسيكه آن ‹ نفس › را اصلاح كرد).
3- ( قال فاخبرني عن الأحسان قال ان تعبد الله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك …. (متفق عليه ) اين حديث مشهور به حديث جبرئيل است ودراين حديث مي بينيم كه بازبان نبوت همراه با ايمان واسلام درجه ومرتبه خاص ديگري ذكر گرديده وبه احسان تعبير شده وپيامبر بزرگوار اسلام (ص) درجواب سوال از«احسان» فرمودند : ( احسان آنست كه خدا را چنان بپرستي كه گويي اورا مي بيني واگر اين رويت بتو دست ندهد چنان باشي كه اوتورا مي بيند ) ومطلب آن كيفيتي ازيقين واستحضار است كه هرصاحب ايمان براي حصول آن بايد بكوشد ، درحديث فوق بصورت معجزه آسا درچند جمله مختصر وكوتا خلاصه وفشرده دين وشعبه هاي اساسي وبنيادين آن بطور مكمل وكامل بيان گرديد ه چنانچه پس ازسوال (ما الايمان) شعبه اصلاح عقائد ذكر گرديد وبعد ازسوال (ما الاسلام) بخش اصلاح اعمال ظاهري ذكر گرديد ودررديف دوشعبه فوق بعد ازسوال (ما الاحسان) شعبه اصلاح اخلاق وكيفيات وحالات باطني وقلبي ذكر گرديد چنانكه مقصد وهدف ازتصوف وعرفان عيناً همين چيز است وبس) .
4- ( اگر به شريعت اسلام واقوال واحوال پيامبر اسلام ص نظر بيفكنيم مي بينيم كه مجموعاً به دودسته تقسيم ميشوند .
اول : افعال وحركات ظاهري مانند قيام ، ركوع ، سجود ، تلاوت ، تسبيح ، احكام ، مناسك وغير ه كه علم حديث روايت آنهارا وعلم فقه استنباط مسائل وجزئيات آنها را به عهده گرفته است .
دوم : كيفيات وحالات باطني است كه لازم براي اعمال ظاهري است ورسول اكرم (ص) درركوع وسجود ، ذكر ودعا ، امر به معروف ونهي ازمنكر ، درمحيط منزل وميدان جهاد ، خلاصه درتمام مراحل زندگي گهر بار خود پايبند آنها بودند مانند : اخلاص ، احتساب ، صبروتوكل ، زهد واستغناء ، ايثار وسخاوت ، ادب وحياء ، خشوع وخضوع ، انابت وتضرع ، عجز وفروتني وغيره كه علم تصوف بررسي اين كيفيات وحالات باطني وبيان جزئيات وآداب واحكام اينها رابه عهده گرفته است براي تفهيم بهتر شريعت وطريقت وجايگاه هريكي نسبت به ديگري به يك مثال توجه خوانندگان را جلب ميكنيم . براي رسيدن يك موتر به جايگاه مقصد دوچيز لازم است .
اول : مسير رفت وحركت درست باشد وموتر از مسير متعين انحراف نورزد .
دوم : موتر بقدر نياز پطرول ويا ديزل وغيره مواد نفتي داشته باشد؛ چنانكه درصورت عدم مواد نفتي باوجود درست بودن سرك موترنمي تواند حركت كند چه جائيكه به منزل مقصود برسد. پس انسان بسان موتريست كه بسوي مقصد اعلي ( رضايت الله عزوجل ) درحركت است ( شريعت مقدس اسلام مسير حركت اوست ودرصورت خلاف ورزي ازشريعت مقدس اسلام هرگز به منزل مقصود نميرسد.
ترسم نرسي به كعبه اي اعرابي كين ره كه تو ميروي به تركستان است
وطريقت ، تزكيه واحسان بسان مواد نفتي، غذايي، روحي ومحرك معنوي وموجد نيروي تحرك ومعنويت درانسان است چنانكه درصورت نبود اين نيروي معنوي مشاهده ميشود كه انسانها حتي آماده حركت درمسير رسيدن بخدا نسيتند، چه برسد به آمادگي جاني ومالي براي فدا شدن دراين مسير .
ادامه دارد…
برگرفته از امت آنلاین
 
منبع:سایت مفتی عبدالصمد غیاثی


امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 537
برچسب ها :