زندگی نامه بزرگترین عالم خیر القرون  ،امام عصر امام ابو حنیفه نعمان بن ثابت رحمه الله

پيامبر صلى الله عليه و سلم اينگونه درباره ي ايشان بشارت داده است «لو كان الإيمان عند الثريا لذهب به رجل من فارس» يعني: «اگر ايمان در ثريا باشد، مردي از سرزمين فارس به سوي آن خواهد رفت.» و عبارتي که در صحيح مسلم آمده چنين است: «لو كان الإيمان عند الثريا لذهب به رجل من أبناء فارس حتى يتناوله» يعني: «اگر ايمان در ثريا باشد، مردي از اهالي سرزمين فارس به سويش مي رود تا بدان دست يابد.» ثابت، پدر امام ابوحنيفه، که از بزرگان سرزمين فارس بود در كوفه اقامت گزيد و به کار تجارت پرداخت که در اين کار مهارت زيادي داشت و توانست موقعيت اجتماعي خانوادگي پيش تر خود و توانگري و آسايش آن را بازيابد. ثابت کسي بود که با امام علي کرم الله وجهه ملاقات نموده و حضرت علي رضي الله عنه براي او و فرزندانش دعاي برکت و فزوني نموده بود.

نام ونسب ایشان

نام ايشان، نعمان بن ثابت بن زوطي مي باشد. در سال هشتاد هجري در شهر کوفه چشم به جهان گشود. امام ابوحنيفه از دوران کودکي به همراه پدرش به حجره ي وي رفته و نزد او مي ماند و اصول و پايه هاي تعامل و رفتار با فروشندگان و خريداران و مشتريان را مي آموخت. تا آنکه خود نيز پيشه ي پدر را ادامه داده و زندگي مرفه و آسوده اي اختيار نمود. شغل وي بزازي يا همان تجارت پارچه و لباس بود و در حجره شريکي داشت که در کار تجارت به وي کمک مي کرد.
((تابعي بودن امام ابوحنيفه ))

امام ابوحنيفه رحمه الله عليه تابعي است و تابعي همان است كه اصحاب را ملاقات كرده باشد به اتفاق علماءايشان از تابيعين هستند. شيخ الاسلام ابن حجر رحمة الله عليهمي‌فرمايد: انه ادرك جماعة من الصحابة كانوا بالكوفه فهو من طبقة التابعين [1]

صحابه اي كه امام ابوحنيفه رحمة الله عليه آنها را زيارت كرده است به شرح ذيل هستند:

انس بن مالك ، عبدالله بن اوفي ، سهل بن سعد ، ابوطفيل وحضرت علی رضی الله عنهم جمیعا . 
علاقه ي زياد وي به فقه تئوري

امام ابوحنيفه برخلاف بيشتر علماي هم عصرش که مي گفتند ما مجبور هستيم که احکام و دستورات خداوند را درباره ي مسائلي که پيش آمده اند بياموزيم ولي در مورد مسائلي که هنوز واقع نشده اند خودمان را درگير مشکلات و دشواي آن نمي کنيم. بيشتر اساتيد ابوحنيفه بر همين شيوه عمل مي نمودند و اگر هم کسي پيدا مي شد که اين فرصت را به خودش بدهد و کمي در اين زمينه پيش برود، در حد بسيار محدود و اندک عمل مي کرد. اما ابوحنيفه درست خلاف اين مي انديشيد و وقايعي را که رخ نداده بودند را درنظر آورده و درباره ي احکام آن ها مي انديشيد و براي هرکدام فتوايي را آماده مي ساخت. اين امر باعث شد که فقه وي فراواني و غناي زياد و توان متمايل کردن مردم به پيروي از فقهي گسترده تر و پرپاسخ تر براي مسائل روز را داشته باشد. چيزي که امروز رخ نداده باشد ممکن است فردا رخ دهد، بويژه آنگاه که عالمي که در باب آن ها مي انديشد داناي به مسائل اجتماع و آگاه از مشکلاتي که پيش بيني مي نمايد است. به عنوان مثال: ابوحنيفه، قتاده رضي الله عنه را ملاقات کرد و و ايشان يکي از بزرگترين علماي حديث بود. ابوحنيفه از وي پرسيد: درباره ي اين که مردي که از اهل و عيالش براي مدت طولاني دور شده و معلوم نباشد که به کجا رفته است و همسرش با مرد ديگري ازدواج نمايد پس از مدتي از سفر بازگردد چه مي گويي؟ قتاده پرسيد: آيا اين مسأله اتفاق افتاده است؟ گفت: خير. قتاده درحاليکه آثار خشم بر چهره اش نمايان بود گفت: پس چرا درباره ي آن از من سؤال مي کني؟ ابوحنيفه اين پاسخ حکيمانه را داد که: ما خود را براي بلا و مشکل قبل از وقوع آن آماده مي کنيم و درصورت رخ دادن آن مي دانيم چگونه بدان وارد شده و از آن خارج گرديم.
امام ابوحنيفه مي گفت: آنچه را در كتاب خدا آمده و يا به درستي از رسول الله صلى الله عليه و سلم به ما رسيده باشد مي پذيريم و شايد به علاوه ي صحت شرط شهرت را نيز بيافزايم و آن شهرتي که درباره ي احکام و مسائل مورد نياز باشد، چنانچه چيزي در آن دو نيابم به آراء صحابه رجوع مي کنم و درصورت اختلاف نظر ايشان راي هرکدام را که بخواهم پذيرفته و هرکدام را که بخواهم رها مي کنم و چنانچه در آنجا نيز چيزي نيابم و موضوع به نظرات ابراهيم نخعي و ديگر تابعين همچون اوزاعي برسد، در اينجا اجتهاد خوام نمود همانطور که آنان اجتهاد مي نمايند و تا زماني که مسأله براساس اجتهاد باشد خود را ملزم به پيروي از هيچ يک از ايشان نمي نمايم. ايشان حديث آحاد را پذيرفته و تا جاييکه امکان داشت براساس آن عمل مي نمود.
سبک علمي ابوحنيفه

همچنين حديث متواتر را بر خبر آحاد ترجيح مي داد، زماني که بين آنان تعارض و عدم امكان ايجاد توافق ميانشان؛ مثلاً درباره ي جمع بين نمازها در سفر، که مي گفت: جمع مذکور يک جمع ظاهري و صوري است و عبد الله بن عمر نيز چنان عمل مي نمود. ابوحنيفه براي مسافر جايز نمي دانست که نمازهايش را جمع بندد ولي شکسته خواندن نمازها را واجب مي دانست.
ايشان سنت را اگرچه حديث مرسل يا ضعيفي باشد بر قياس ترجيح مي داد. براي همين با تکيه بر يک حديث مرسل حکم به شکستن وضو به خاطر جاري شدن خون مي داد. همچنين به باطل شدن وضو به خاطر خنديدن با صداي بلند در نماز را براساس يک حديث مرسل حکم مي داد.

 

((ذكاوت امام ابوحنيفه))

روزي يكي از فرستادگان پادشاه روم در بغداد آمد و به خليفه گفت : من سه سوال دارم .اگر در كشورت چنين فردي هست كه پاسخگوي سوالات من باشد او را فرا خوان : خليفه دستور صادر نمود كه علماي بزرگوار جمع شوند آنگاه رومي بر منبر رفت وسه سوال خود را اين گونه مطرح ساخت !

1- قبل از خدا چه كسي است ؟2- روي خدا به كدام طرف است ؟3- حالا خدا چه كاري مي كند؟

با شنيدن اين پرسشها همه خاموش ماندند آنگاه حضرت امام ابوحنيفه رحمه الله برخواست . فرمود : من به سوالات شما پاسخ خواهم گفت اما به شرطي كه از منبر فرود آيي ومن بالاي منبر بروم رومي پذيرفت و امام بالاي منبر رفت. امام رحمه الله عليه به وي گفت از عدد يك شروع به شمارش اعداد كن .رومي شمارش اعداد را آغاز كرد. امام اعظم فرمود: كافي است حالا بر عكس بشمار ؟رومي گفت :قبل از يك عددي وجود ندارد امام فرمود : وقتي قبل از واحد مجازي چيزي وجود ندارد چگونه قبل از واحد حقيقي موجودي وجود داشته است. و در پاسخ به سوال دوم چنين فرمود :اگر در جلويت شمعي روشن كني نورش كدام طرف است؟رومي گفت :شمع همه اطرافش را روشن مي كند و نورش جهت واحدي ندارد.

امام فرمود : وقتي نور مجازي به تمام جهت يكسان است پس نور حقيقي سزاوارتر است .سوال سوم اين است كه خداوند تو را از منبر پايين آورد و مرا بالا برد((كل يوم هو في شأن)) هر روز او در كاري است .سوره الرحمن آيه 29

رومي از شنيدن اين پاسخها شرمسار گشت ومردم فرياد شادي سر دادند.
((روش استباط مسائل))

امام اعظم رحمةالله عليه در باره روش خويش در حل مسائل مي فرمايد براي دريافت حكم مسئله اول از همه به قرآن روي مي آوردم بعد به سنت وسپس به اقوال صحابه ،اگر مسئله چنان بود كه براي حل آن بايد به آثار صحابه روي بياورم . قولي را انتخاب مي كنم كه نزد من محبوب تر باشد. واگر در هيچ يك از اين مراجع حكم مسئله پيدا نشود آن وقت به رأي خويش اجتهاد مي كنم.

امام رحمةالله عليه احكام اسلامي را در مدت22 سال تدوين كرد. حدود هشتاد وسه هزار مسئله و بند كه 38000 مسئله مربوط به عبادات و45000 مسئله مربوط به معاملات و احكام جنايي بود.

امام ابوحنيفه در مسائل فقهي بسيار باريك بين بود عبدالله بن عمر مي گويد:يك مرتبه در مجلس اعمش نشسته بودم ناگاه شخصي آمد، واز او مسئله‌اي پرسيد كه از جوابش عاجز شد امام ابوحنيفه رحمةالله عليه نيز آنجا حاضر بود آن وقت اعمش گفت: اي نعمان تو در اين مورد چه مي گويي؟وي جواب آن مسئله را اظهار داشت. اعمش گفت: اين جواب را از كجا اخذ نمودي ؟ وي در پاسخ فرمود از همان حديثي كه فلان وقت براي ما خوانده بودي سپس حديث را ذكر نمود اعمش بسيار متعجب شد و گفت(يا معشر الفقهاء أنتم الأطبّاءُونحنُ الصّيادله) اي گروه فقهاء شما طبيب وما دارو فروش هستيم .
موضع ايشان درباره ي اهل بيت پيامبر صلى الله تعالى عليه و سلم
ـ«ـ ابوحنيفه از چهار هزار عالم از تابعين کسب علم نموده و در زمان تابعين فتوا صادر مي نمود.»
ـ خداوند شاگرداني را براي ابوحنيفه فراهم ساخته بود که در عين حال دانشمنداني برجسته بودند و برخلاف ديگر امامان هم عصرش آراء و فتاوا واجتهادات وي را مي نگاشتند. ابويوسف فقه ابوحنيفه را به صورت يک کتاب تدوين نمود، همينطور محمد بن حسن كل فقه امام ابوحنيفه و اجتهادات ديگرش که وي از آن منصرف گشته بود را به صورت کتاب در آورد، و کتاب هايي به نام «ظاهر الرواية» در دست هستند که همگي نوشته ي امام محمد ميباشند. ابويوسف و محمد هر دو به جمع آوردن احاديثي که امام در فتاوايش روايت مي نمود به عنوان مستنداتي براي فقه وي مي پرداختند مانند كتاب آثار و ساير كتب و احاديث بسياري که در اين کتاب ها گردآمدند. شيوه ي امام ابوحنيفه بر آموزش مبتني بود بر سؤال و اقناع به يک رأي و سپس گفتن اينکه اما نظر من جز اين مي باشد. ياران وي توانايي و دانش دادن فتوا و حکم شرعي و نحوه ي انديشيدن در مورد آن بودند.
امام ابوحنيفه نخستين کسي بود که مسائل فقهي را برحسب موضوعات آن بخش بندي نمود؛ طهارت، نماز و …
امام ابويوسف در گرديد که فقه امام ابوحنيفه بيشتر از ديگر فقه هايي که پيش از آن وجود داشتند مانند: اوزاعي و جعفر صادق و غيره انتشار يابد بيشتر موارد آن ها را در دفاتري گرد مي آورد تا آنکه عدد مسائل گردآوري شده به پانصدهزار مسأله رسيد. شاگردان زيرک و دانشمند وي که تعدادشان به هفتصد و سي استاد مي رسيد به کشورهاي خود خصوصاً افغانستان و بخارى و هند و … بازگشتند. بنابراين فقه امام ابوحنيفه در شرق و غرب و شمال وجنوب گسترده شد. تا بدانجا که علي بن سلطان قاري متوفى سال 1014 هجري قمري يک سوم مسلمانان جهان را پيرو مذهب امام ابوحنيفه تخمين زد.
ـ خداوند متعال مقدر ساخت که ابويوسف به منصب قضاوت رسيده و اين منصب را در خلافت سه خليفه مهدي، هادي و هارون الرشيد برعهده داشته باشد. سپس به عنوان قاضي القضات شناخته شود و براساس مذهب ابوحنيفه قضاوت مي نمود، و همچنين اغلب قضاتي که او منصوب مي نمود و تأليفاتي که در دارالخلافه تدوين مي گشتند همگي براساس مذهب ابوحنيفه بودند. همه ي اين مسائل و ديگر موارد باعث.
مهم ترين تأليفات ايشان

دوران امام ابوحنيفه به دليل وجود فرقه هاي مبتدع مختلفي مانند: شيعه، معتزله، مرجئه و قدريه، جهميه يا معطله و … از باقي دوره ها متمايز بود. همگي اين فرق بيشتر شبيه حاشيه ي جسمي بزرگ بر حاشيه ي جسم جامعه ي اسلامي پديد آمده بود. اين فرقه ها با وجود تعداد اندک پيروانشان در پراکندن شبهات مي کوشيدند و هر فرقه اي براي خود اسمي را برگزيده بود. علماي جامعه ي اسلامي نيز به پاسخ دادن به شبهه هاي اين مبتدعان مي پرداختند. پيکره ي امت اسلامي نيز براي آنکه راي و انديشه ي مبتدعان از راي و انديشه ي جامعه ي اسلامي تمايز يابد، اسمي را براي خود انتخاب کردند و اين کليت امت اسلام را اهل سُنت و جماعت نام نهادند که همان چيزي بود که رسول خدا صلى الله تعالى عليه و سلم و صحابه و تابعين بر آن بودند و سواد اعظم امت اسلامي را تشکيل مي دادند. با ظهور ائمه ي اربعه مردم نيز به سوي آنان متمايل شدند تا از فقه آنان بهره برده و از علم ايشان سيراب گردند. اين ائمه حسن و کمالي در استنباط داشتند که باعث رويکردن مردم به سوي آنان و آموختن دانش از ايشان مي گشت. ائمه ي اربعه مردم را بر منهج اهل سنت و جماعت و عقيده ي صحيح گردآورده و مردم را از بدعت ها برحذر مي داشتند و با تمام قدرت از اسلام دفاع مي نمودند. امام ابوحنيفه كتاب «الفقه الأكبر» را براي تبيين عقيده ي اسلامي و پاسخگويي و رد عقيده ي مبتدعه به رشته ي تحرير درآورد.
نقل شده که مسندي نيز داشته اما چنانچه معلوم است اين مسند چيزي است که ابويوسف از ابوحنيفه برگرفته و در کتابي به نام « الآثار» گردآورده است.
گفته هاي هم عصرانش درباره ي وي

امام شافعي اينگونه از وي تعريف مي نمود: «مردم در فقه تحت سرپرستي و عيال ابوحنيفه هستند».
فضيل بن عياض نيز چنين او را مي ستود: «ابوحنيفه مرد فقيهي بود که در فقه شهرت داشت، شخصي توانگر که به بخشيدن مال به آناني که نزد او مي رفتند معروف بود و بردبار بود در آموختن شبانه روزي علم، شب را نيکو مي داشت و آن را به نماز شب مي پرداخت (اين موضوع در مورد ايشان معروف است)، بسيار سکوت مي نمود، کم سخن بود مگر آنکه مسأله اي را در مورد حلال يا حرام پاسخ مي گفت».
عبدالله بن مبارك عالم بزرگ و تابعي جليل القدر مي گويد: «ابوحنيفه لُب و هسته ي علم بود که من از وي جوهره و اصل علم را مي آموختم». همچنين از وي نقل مي شود که گفته است: کسي را در علم فقه مانند ابوحنيفه نديده ام.
مالك بن انس درباره ي ايشان چنين مي گويد: «اگر مي آمد و با قياس به شما مي گفت که ستون هايتان از جنس چوب هستند مي توانست شما را قانع نمايد که آن ها از چوب هستند».
امام زفَر نيز مي گويد: «بيش از بيست سال با ابوحنيفه هم نشيني داشته ام، در اين مدت هيچ کس را مانند وي براي مردم خيرخواه تر و دلسوزتر از وي نديده ام. در راه خداوند متعال از وجود خود گذشته بود و بيشتر روزها را سرگرم علم و مسائل و تعليم آن ها و آنچه در مورد وقايع و مشکلات از وي مي پرسيدند و پاسخ دادن به آن ها بود، وقتي هم از مجلس خود برمي خاست به عيادت مريض، يا به تشييع جنازه، دستگيري از مستمندان، صله ي رحم با دوست و برادري يا تلاش دربرآوردن حاجت کسي مي رفت و شب که مي رسيد آن را اختصاص مي داد به عبادت و نماز و قرائت قرآن. همين شيوه ي وي بود تا آنکه از دنيا رفت. خدايش از وي راضي باد».
خداوند از او وپیروان او راضی باد آمین یارب العالمین

 



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 672
برچسب ها :