تاريخ : دوشنبه 18 اسفند 1393 | 13:49 | نویسنده : نــــــــادر

نقد و انتقاد از دیدگاه اسلام

 

 


از اين روي اسلام در ميان اين دو شيوه‌ي عمل راهي ميانه را برگزيده است و براي آزادي قيودي قائل شده كه به كار بستن آن قيود منافع آزادي را تأمين مي‌كند و از سوء استفاده از آن مانع مي‌شود، به همين منظور اسلام علاقمندان به آزادي بيان و عقيده خويش و انتقاد از آراء ديگران را ملزم مي‌دارد كه در اين كار صلاح و ارشاد جامعه را در نظر داشته باشند. خداوند چنين مي‌فرمايد: «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» (نحل/125) ؛ مردم را با حكمت و حسن موعظه و گفتار نيك به راه خدا بخوان و با آنان به نيكوترين صورت به بحث بنشين.

 

 

 

 

نقد و انتقاد از دیدگاه اسلام

نویسنده: خلیل الرحمن خلیلی پور/ دانشجوی کارشناسی ارشد

آزادي رأي و انديشه از نگاه دين اسلام:

هر انساني طبيعتاً ميل دارد، در اظهار عقيده‌اش آزادي داشته باشد و هيچ‌كس وي را در بيان آن از راه گفتار يا نوشتار، باز ندارد.

هنگامي كه حق طبيعي در بيان عقيده‌اش از وي سلب شود يا اين كه جز در چارچوب خاصي به وي اجازه‌ي اظهار رأي داده نشود به فرد و اجتماع هر دو ظلم روا داشته شده است. اين كار به محروميت جامعه از انديشه‌هاي درست و بهره‌وري از افكار پخته مي‌انجامد و اين اختناق و استبداد به حركت‌هاي بي‌هدف و نامعقول و نشر اكاذيب و شايعات بي‌اساس و آشوب منجر مي‌شود. همچنين ظالمانه است كه به طور نامحدود به انسان آزادي داده شود تا آن جا كه هيچ مانعي او را از هر عملي كه مي‌خواهد انجام دهد باز ندارد به طوري كه شرف و آبروي مردم را به خطر اندازد و حقوق و آزادي آنان را مورد تعدي قرار دهد، نتيجه‌ي اين عمل آن خواهد شد كه مردم به كينه و دشمني برخيزند و به گروه‌هاي مختلف تقسيم شوند و هر كدام نسبت به ديگري كينه ورزد و هر دسته و فرقه‌اي به جاي سعي و تلاش در راه بهبود و صلاح جامعه به دفاع از خويش و كوشش در تأمين منافع شخصي خود روي آورد و در نتيجه هرج و مرج به وقوع پيوندد و فتنه و آشوب انتشار يابد و ملت به انحطاط گرايد و در سراشيب سقوط قرار گيرد.

از اين روي اسلام در ميان اين دو شيوه‌ي عمل راهي ميانه را برگزيده است و براي آزادي قيودي قائل شده كه به كار بستن آن قيود منافع آزادي را تأمين مي‌كند و از سوء استفاده از آن مانع مي‌شود، به همين منظور اسلام علاقمندان به آزادي بيان و عقيده خويش و انتقاد از آراء ديگران را ملزم مي‌دارد كه در اين كار صلاح و ارشاد جامعه را در نظر داشته باشند. خداوند چنين مي‌فرمايد: «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» (نحل/125) ؛ مردم را با حكمت و حسن موعظه و گفتار نيك به راه خدا بخوان و با آنان به نيكوترين صورت به بحث بنشين.

حكمت چنين اقتضا مي‌كند كه انسان هدفش عالي باشد و براي نيل به حقيقت از راه دانش و معرفت و عقل و تجربه تلاش كند و حسن موعظه مستلزم آن است كه انديشه به گونه‌اي نيكو و روشن عرضه شود تا دل‌ها و عقل‌هاي مردم را تحت تأثير قرار دهد، همچنان كه مستلزم آن است كه شخص در بحث و گفت و گو سعه‌ي صدر داشته باشد و در نقد و تحليل جانب بي غرضي را مراعات كند. بدين‌وسيله آراء و عقايد منقح و چهره‌ي حقيقت نمايان مي‌گردد و پيوند و برادري بر مردم حكمفرما مي‌شود و ارتباط و علايق ميان افراد، جامعه بالا مي‌گيرد و محكم مي‌گردد و روحيه‌ي همكاري و احترام متقابل فزوني مي‌يابد و حكومت به راهنمايي‌هاي افراد جامعه گوش فرا مي‌دهد و ديگر جايي براي دشمني‌هاي شخصي و صف‌آرايي‌هاي گروهي و افكار منحرف در جامعه باقي نمي‌ماند و رفاه و پيشرفت در همه جاي مملكت گسترش مي‌يابد و از حكمت نيست كه شخص عقيده‌اي را بياورد يا رأيي را ترويج كند يا انديشه‌اي را نقد نمايد و شناخت كاملي نسبت به آن نداشته باشد يا اين كه به طرف‌داري از عقيده‌اي برخيزد كه ضعف و بطلانش را بداند يا به خاطر ارضاي شهوات نفساني يا ترجيح مصلحت شخصي يا گروهي به حقايق آشكار گردن نهد. در قرآن آمده است وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً «اسراء / 36» (از چيزي كه از آن آگاهي نداري پيروي مكن) «وَمَا لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ» «انعام/119» (بسياري از مردم با افكارشان كه پايه درستي ندارد ديگران را گمراه مي‌كنند. همانا خداوند ستمكاران را بهتر مي‌شناسد) «وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ»«حج / 8» (برخي از مردم بدون دانش و هدايت و بدون داشتن كتاب روشن درباره‌ي خدا جدال مي‌كنند» «هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (آل عمران/66) (اين شما بوديد كه در آن چه بدان آگاه بوديد بحث كرديد پس چرا در مورد آن چه كه از آن اطلاعنداريد بحث مي‌كنيد).

همچنين از حكمت نيست كه انسان به حق ديگري تجاوز كند بدان گونه كه به آزارش بپردازد يا او را از اظهار عقيده‌اش باز دارد يا اساساً چنين حقي برايش قائل نباشد، زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست ندارد و در حديث پيامبر(ص) است «هيچ كس از شما نمي‌تواند مؤمن به حساب آيد مگر آن چه را كه براي خود مي‌خواهد براي ديگري نيز بخواهد» و باز از حكمت به دور است كه انسان با نادان‌هايي بحث كند كه انديشه‌شان از درك حقايق قاصر است يا اين كه تعصب كوركورانه نسبت به افكار خود دارند يا خودخواهي آنان را به انكار حقيقت مي‌كشاند و در قرآن است كه فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَانقَلَبُواْ صَاغِرِينَ «اعراف /199» (راه عفو و بخشش در پيش گير و به نيكي دعوت كن و از جاهلان درگذر) فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى «اعلي / 9» (يادآوري كن آن جا كه سود بخشد)

از حسن موعظه به شما نمي‌آيد كه چون انسان از حريفش به تنگ آيد، در پاسخ وي شيوه‌هاي زشت و مسخره آميز و خفت آور يا نيش‌دار و گزنده از قبيل دشمنام و زخم زبان به كار گيرد، زيرا خداوند مي‌فرمايد: «لاََّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا» «نساء / 148» (خداوند اقدام به دشنام و بدزباني را دوست ندارد مگر در مورد كسي كه مظلوم واقع شده است) «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ » (انعام / 108) (و كساني را كه غير از خدا مي‌خوانند دشنام مدهيد. آنان ناآگاهانه خدا را دشنام مي‌دهند) در حديث است كه «ليس المؤمن بالطعّان و لا اللّعان و لا الفاحش و لا البذيّ» (مسلمان نمي‌تواند شيوه‌اش زخم زبان و نفرين گري و دشنام دهي و بدزباني باشد)

امر به معروف و نهي از منكر؛ وجوب نقد و نقادي در اسلام:

به دلايلي كه پيش‌تر عنوان گرديد، اسلام براي شخص در بيان عقيده‌اش نسبت به حدود و مقررات آزادي اظهار نظر قائل شده است و تا آن جا كه در هر موردي به تأمين خير و صلاح و تأييد حق و حقيقت بيانجامد، اين آزادي و اظهارنظر را بر وي واجب داشته است و بدين ترتيب او را به امر به معروف و نهي از منكر ملزم مي‌دارد، خداوند مي‌فرمايد: وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «آل عمران/ 104» (شايسته است كه در ميان شما گروهي باشند كه به خير و صلاح دعوت كنند و به نيكي فرمان دهد و از زشتي و بدي ديگران را بازدارند)

در خبر است «هر كه از شما كار زشتي را ببيند بايد با آن يا با دستانش يا با زبانش اگر نتوانست با قلبش به مبارزه برخيزد و آن كه با قلبش مبارزه مي‌كند ايمانش از آنان كه با دست و زبان مبارزه مي‌كنند ضعيف‌تر است» و باز در حديث پيامبر آمده است:«دين نصيحت است» يا فرموده است:«مبادا يكي از شما كاري را ببيند كه در آن به خاطر خدا جاي سخني باشد و چيزي نگويد، روز قيامت به وي گفته مي‌شود چه چيز از اين كه چنين و چنان بگويي، تو را بازداشت؟ او در جواب گويد:بيم از مردم، خداوند مي‌فرمايد، «آن كه به بيم شايسته‌تر است منم»

مسلمانان نيكوكار و صالح و زمامدارانشان به همين شيوه رفتار مي‌كردند. عقيده‌ي خود را در مواردي كه صواب مي‌ديدند، بيان مي‌كردند و هر انتقادي را كه انگيزه‌اش دفاع از حق بود و روشن‌گري خالصانه در بيان حقيقت بود، مي‌پذيرفتند.

در آموزه‌هاي مشترك اديان مي‌توان اهميت اظهار نظر و نقد را كه در سالم‌سازي فضاي جامعه مؤثر باشد، مشاهده كرد. در كتاب مقدس، كتاب جامعه، باب 7، آيه 5، از زبان حضرت سليمان(ع) آمده است. «مورد انتقاد فرزانگان واقع گشتن بهتر است از مورد ستايش ابلهان گشتن»

بزرگان ادب پارسي نيز با الهام از آموزه‌هاي ديني؛ از آگاهي يافتن از عيوب خود استقبال كرده‌اند.

سعدي مي‌گويد:

از صحبت دوستي به رنجم                                    كاخلاق بدم حسن نمايد

عيبم، هنر و كمال ببيند                                      خارم، گل و ياسمن نمايد

گلستان سعدي، ص 131

در واقع به قول رومن رولان، متفكر فرانسوي، آدمي از دريچه‌ي چشم ديگران مي‌بيند و آنان او را مي‌بينند به جز از راه انعكاس نمي‌توان خود را شناخت (جان شيفته/ ج 4، ص 1679)

چرا كه به قول سعدي، «همه كس را عقل خود بكمال نمايد و فرزند خود به جمال» (گلستان سعدي، ص 175) پس لازم است كه خود را از زاويه‌ي ديد ديگران مورد ارزيابي قرار داد.

باز به قول شيخ سعدي:

ز دشمن شنو سيرت خود كه دوست                                 هر آن چه كه تو آيد به چشمش نكوست

بوستان سعدي، ص 69

به ياد داشته باشيم كه اختلاف نظر هميشه در بشر وجود داشته است و از موهبت‌هاي الهي است: «اگر پروردگارت مي‌خواست، همه مردم را يك امت قرار مي‌داد، ولي همواره در اختلاف خواهند بود» (هود / 118)

مولانا نقل مي‌كند كه واعظي هرگاه بر منبر مي‌نشست، دست به دعا برمي‌داشت و مفسدان و ظالمان و كافران و بردلان را دعا مي‌كرد. بر او خرده گرفتند كه چرا برخلاف رسم، بدان را دعا مي‌كند، نه نيكان را، پاسخ واعظ اين بود.:

گفت نيكويي از اين ها ديده ام                                  من دعاشان زير سبب بگزيده ام

خبث و ظلم و جور چندان ساختند                                    كه   مرا از شر به خير انداختند

مثنوي / ج 4 / دفتر 4 / ص 12

سپس نتيجه مي گيرد:

در حقيقت هر دو داروي توست                               كيميا و نافع و دل جوي توست

(همان، ص 13)

 ما به جاي تكيه بر صلاحيت يا عدم صلاحيت ناقد، نظر خود را بر خود نقد و درستي يا نادرستي آن متمركز كنيم. اين نظر مبتني بر دو آموزه اخلاقي بزرگ قرآن مجيد است. در مرحله اول همه بايد مستند و استوار سخن بگويند، پس هر كس اخلاقاً موظف است كه نادانسته و بدون داشتن صلاحيت لازم در اموري كه خارج از حوزه صلاحيت او است، اظهار نظر نكند. اما پس از آنكه سخني با هر انگيزه و از سوي هر كسي صادر شد، مؤمنان بايد بي توجه به مصدر سخن به ارزيابي آن سخن بپردازند و سره را از ناسره جدا كنند. فرمان خداوند متعال در مرحله نخست به همگان چنين است:

يا ايها الذين آمنوا اتقو الله و قولو قولاً سديدا؛ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، از خدا بترسيد و سخن درست بگوييد.

اما در مرحله دوم به گفته خداوند متعال آن بندگاني مشمول بشارت حق تعالي قرار مي‌گيرند كه هم و غمشان تشخيص صحيح از سقيم و برگزيدن سخن صحيح است و بس:

فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولو الالباب

پس بندگان مرا بشارت ده؛ آن كساني كه به سخن گوش مي‌دهند و از بهترين آن پيروي مي‌كنند. ايشانند كساني كه خدا هدايتشان كرده و اينان خردمندانند.

چنين كساني هدايت يافته الهي هستند؛ زيرا آن قدر تواضع دارند كه دل مشغولي به شخصيت گوينده، آنان را از حقيقت جويي و تسليم در برابر حق باز ندارد. همچنين آن قدر خردمند هستند كه احتمال سخن درست را از هر كسي بدهند و مي‌دانند كه حقيقت از تعامل ميان سخنان گوناگون زاده مي‌شود و تنها از رويارويي سخنان حق و باطل است كه هم حق شناخته‌تر مي‌شود و هم باطل بي‌رنگ‌تر مي‌گردد.

گاه تعبيرات و توصيه‌هايي در آغاز، وسط و يا پايان بسياري از جوابيه‌ها به چشم مي‌خورد كه خلاصه همه آنها توجه دادن ناقد به اصول اخلاقي و ادبيات و لزوم رعايت آنها است. در اينجا كسي كه مورد نقد قرار گرفته نقش معلم اخلاق را به عهده مي‌گيرد و خطاهاي ارتكابي از سوي ناقد را به او گوشزد مي‌كند و از او مي‌خواهد در آينده از آنها جداً بپرهيزد وجود چنين توصيه‌هايي در آثاري كه قرار است روش و ادب نقد را بياموزد طبيعي است. اما در در پاسخ نقدها چنين نيست. جوابيه متن، آموزش نقد نيست تا در آن اصول كلي اخلاق نقد و شيوه آن نقد شود، بلكه ادعانامه‌اي است كه نويسنده بر ضد ناقد ـ يا حداقل در دفاع از خود ـ منتشر مي‌كند. از اين رو، هر آنچه در آن آمده است، غالباً يا بر ضد ناقد است و يا به سود نويسنده.

 

منبع: وبلاگ خواف ؛ درس از گذشته نگاهی به آینده



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 475
برچسب ها :